طبّ در تمام ادوار تاریخ زندگی بشر، با او همراه بوده است. همچنانکه درد و رنج جزیی از زندگي بشر است، پس او همواره به دنبال راه علاج گشته و ميگردد. در ايران، يونان، روم، آشور، کلده، مصر و تمامي جهان متمدّن قديم، مردم از طبّ اطّلاعاتي داشتند و کساني که طبابت ميكردند، گاهي به صورت موبدان خدمت ميكردند و اين بقراط حكيم بود كه توانست طبّ را از اين شكل خرافاتي و معبدي بيرون آورد. او ثابت كرد كه مرگ و زندگي طبق قوانين منظّم جهان رخ ميدهد. او مسائل اجتماعي و وجداني خاصّي نيز براي طبيب معيّن نموده است كه گواه آن «سوگندنامة بقراط» است. در کشور ما طبّ و طبابت ادوار مختلفی دارد که مهم ترین آنها عبارتند از: ۱. دوران هخامنشی، ۲. دوران ساسانی، ۳. دوران اسلامي
دوران هخامنشی: این دوره یکی از ادوار درخشنده و پرثمر طبّ ایران است و در ۲۵۰۰ سال پیش، این علم دارای منزلت خاصّی بوده است زيرا در کتب مذهبي زرتشت نيز به خصوص از بهداشت، بسيار سخن گفته شده است. بنابراين از اين دوران پزشکان طبقه بندي شدهاند که مهمترين آنها طبيب (پزشک)، جرّاح (كاردْ پزشك)، منتر پزشك و گياه پزشك يا پسيانز هستند كه در «اوستا» ميتوان به يادداشتهايي در اين مورد دست يافت
دوران ساسانیان: انتقال اصل و مایة طبّ، از دوران هخامنشی به دوران ساسانی بود، امّا بر اثر اختلافات مذهبی که در امپراتوري روم شرقي بين امپراتوران با دانشمندان و پزشکان پيدا شد، دوران جديدي در تاريخ طبّ ايران و در نتيجه در طبّ اسلامي پديدار شد. ايران از همسايگان کشورهاي روم شرقي بود، بنابراين دانشمندان و پزشکان عالي رتبه از مرزها به ايران مهاجرت كردند و به تعليم اين دانش اشتغال ورزيدند و به اين ترتيب بيمارستان و «مدرسة جندي شاپور» تأسيس شد. در دوران انوشیروان انقلاب بزرگی در علم طبّ ایران و جهان به وقوع پیوست که همانا تأسيس «اوّلين کنگرة پزشکي» براي مناظره و مباحثة پزشکان در مورد فلسفه و طبّ بوده است
دوران اسلامی: واگذاری تمام میراث ساسانیان علاوه بر میراث بزرگ يونانيان به مسلمانان پس از غلبة اعراب بر ايران و انقراض سلسلة ساسانيان و اشاعة زبان عربي بود.مثلاً در دوران عبّاسيان مرکز علم پزشکي از «جندي شاپور» به «بغداد» انتقال يافت به اين ترتيب کم کم بغداد مركز علم و دانش پزشكي شد و جندي شاپور از رونق افتاد. خلاصه آنكه به بركت تعاليم اسلامي، مسلمانان به خدمات بزرگي در علم طبّ، ترجمه و تأليف متون پزشكي توفيق يافتند.در دوران اسلامي به خصوص در باب ترجمه، در اثر تشويقهاي افراد درجه اوّل اجتماع، باب جديدي بر مترجمان باز شد و آثار زيادي به صورت كتابهاي طبّي، علمي، فلسفي، تاريخي و غيره از زبان يوناني به عربي ترجمه شد. گروهی از مترجمان نیز در غرب کشورهای مسلمان یعني مراکش، الجزاير، اسپانيا، تونس و… به ادامة این خدمت اشتغال داشته اند.گروه بزرگی از مؤلّفان بودند که پس از مطالعة کامل ترجمة کتابهای یوناني، خود توانستهاند کتابهايي را نوشته و حتّي به صورت نظم درآورند و از خادمان جهان پزشكي هستند.
ایرانیان سهم بزرگی در پیش برد طب سنتي داشته اند به گونه اي که از بهترين شاگردان بقراط و جالينوس ميتوان از پزشکان مسلمان نام برد که با حفظ اخلاق پزشکي و ساير صفات نيك، بعدها كتب اساتيد را خود نقد و بررسي كردند. آنها عقل سلیم و تجربه را سرچشمة تحقیقات خود قرار دادند و بدین ترتیب استادان بزرگ و بي نظيري در آسمان علم و دانش چونان ستارههايي پرفروغ درخشيدند. مانند: محمّد بن زکریای رازی که یکصد و چند جلد کتاب و رساله در طبّ مانند «الحاوي»، «المنصوري» ، «مرشد» و «آبله و سرخك» تأليف نمود. شيخ ابوعلي سينا صاحب و مؤلّف كتاب «قانون» و «نبض» و امثال آنها؛ اسماعيل جرجاني صاحب كتاب «ذخيرة خوارزمشاهي»، «يادگار» و «اغراض»؛ ابن رشد قرطبي صاحب كتاب «كلّيات»، «سموم» و «شرح بر قانون»؛ عليّ بن عبّاس مجوسي مؤلّف كتاب «كامل الصّناعه الطبّيه الملكي»؛ ابوالقاسم بن خلف الزهراوي مؤلّف كتاب «التصريف»طيّ قرون سوم، چهارم، پنجم و ششم هجري قمري پزشكان ايراني توانستند برگهاي زرّيني بر تاريخچة طبّ جهان اضافه كنند و تحوّلات و انقلابهاي بزرگي را در طبّ ايجاد نمايند.
